اولین پژوهشگاه رسمی و نخستین موسسه مستقل نظرسنجی

اخبار پژوهشگاه:

به یاد رودکی؛ پیش از آن که ترکیه او را از ایرانیان برباید!

به یاد رودکی؛ پیش از آن که ترکیه او را از ایرانیان برباید

به گزارش واحد ارتباطات و اطلاع رساني پژوهشگاه فرهنگ و هنر به نقل از دانانيوز،کمتر علاقه‌مند موسیقی در ایران زمین هست که یک بار تا کنون پایش به تالار وحدت باز نشده باشد و اجرایی را در این سالن ندیده و نشنیده باشد. این تالار که یکی از معدود تالار‌های آبرومند کشورمان برای اجرای زنده موسیقی است، سال‌ها پیش و به مناسبت هزارویکصدمین سالروز تولد رودکی، شاعر نامور ایرانی ـ که دستی نیز در موسیقی داشت ـ ساخته شد؛ مجموعه تالارهایی که سال‌ها بعد، تالار اصلی‌اش به وحدت تغییر نام داد و تالار کوچک‌تر به‌‌ همان نام رودکی باقی ماند. پیوند ناگسستنی شعر رودکی و ذوقش در موسیقی، باعث شد تا نزدیک به نیم قرن از خاطرات موسیقیایی ایرانی‌ها با تالاری به نام او آمیخته شود.


به گزارش «تابناک»،‌ زاده شدن در پنجنکت تاجیکستان (بخشی از ایران بزرگ)، سرودن بیش از یک میلیون و سیصد هزار بیت شعر به زبان فارسی و آرام گرفتن پیکرش در سمرقند ـ بخشی از ایران بزرگ، که این روز‌ها جز خاک ازبکستان به شمار می‌آید ـ می‌توانست محل مناقشه‌ای میان سه کشور برای از آن خود کردن نام و آوازه این شاعر باشد.
اما جایگاه اشعار زیبای او در شکل گیری ادبیات منظوم فارسی زبان‌ها و خدمت والایش به زبان و ادب فارسی، باعث شد تا نگاه‌ها به رودکی فرا‌تر از مرزهای جغرافی باشد و در وسعت فرهنگ‌ها بگنجد.
شعر فارسی بخش ناگسستنی فرهنگ ایرانی‌هاست که بسیاری از جنبه‌های حیات اجتماعی ایرانیان را در خود نگه داشته است. شعر برای مردمانی که در شکایت از سردی هوا و ناملایمات زندگی و نا‌رفیقی دوستان می‌گویند: «هوا بس ناجوانردانه سرد است» (اخوان‌ ـ معاصر) و در توصیف تفاوت میان دو چیز می‌گویند: «میان ماه من تا ماه گردون تفاوت از زمین تا آسمان است» (نا‌شناس) و یا در توصیف نیکی و خوبی کسی یا چیزی می‌گویند: «آنچه خوبان همه دارند تو تنها داری» (شهریار ـ معاصر)، و یا در شکوه از اشتباهی که از خودشان برخاسته می‌گویند: «از ماست که بر ماست» (ناصر خسرو قبادیانی ـ قرن چهارم) مانند ذرات هواست که همه جا را پوشانده و همه چیز را در بر گرفته است.
این گونه است که روز ۲۵ دسامبر، چهارم دی ماه، که بنا به قول مورخان زادروز ابوعبدالله جعفر بن محمد بن حکیم‌ بن عبدالرحمن‌ بن آدم متخلص به رودکی است، برای فارسی زبان‌ها روز مهمی است. حالا گیریم که ترکیب نامش چیزی شبیه به نام‌های عربی باشد یا اینکه شمایلش، تصویر رایج اسکناس‌های تاجیکی باشد و یا تالاری که روزگاری در ایران به نامش بوده را تغییر نام داده باشند. مهم این است که فارسی زبان‌ها چه در ایران، و چه در هر جای دیگر جهان «بوی جوی مولیان» را خوانده‌اند و داستان عجیبش را شنیده‌اند. این چیزی است که شاعری را پس از سال‌ها همچنان زنده و پا بر جا می‌دارد و گیریم این خاطره‌انگیزی حتی به کمک صدای بنان بوده باشد.


پدر شعر فارسی!
شاید بتوان قدیمی‌ترین نمونه‌های شعر فارسی را که این روز‌ها هست، در میان آثار رودکی پیدا کرد؛ هرچند پیش از او حتی نمونه‌هایی از شعر را می‌توان در گات‌های اوستا و یا اشعار مانی نقاش هم پیدا کرد، ولی از میان آثاری که این روز‌ها شعر کلاسیک فارسی شناخته می‌شود و بر پایه ساختاری عروضی سروده شده، بیش از هزار و صد سال نمی‌گذرد. توجه ویژه سامانیان به زبان و ادب فارسی، باعث شد تا شاعری جوان از روستایی به نام بَنُج رودک (پنجکنت در تاجیکستان امروزی) به دربار امیر نصر سامانی راه یابد و از نزدیکان درگاه ایشان شود و چنان گردد که با سرودن بیش از یک میلیون و سیصد هزار بیت، نخستین شاعری شود که در تاریخ ادبیات فارسی ایرانی، دیوان اشعار داشته باشد و به پدر شعر فارسی در میان همه مورخان و پژوهشگران شناخته شود.
پیر چنگی!
عبدالرحمان جامی در بهارستان می‌نویسد: «چنان ذکی و تیزفهم بود که در هشت سالگی قرآن را به تمام حفظ کرد و قرائت بیاموخت و شعر گفتن گرفت و به واسطه حسن صوت در مطربی افتاد و عود بیاموخت و درآن ماهر شد و نصر بن احمد سامانی (امیر سامانی که در سال‌های ۹۱۳ ـ ۹۴۳ م حکومت داشته است ش. ش) او را تربیت کرد».
این مطربی که جامی به آن اشاره می‌کند، داستان معروفی در ادبیات فارسی دارد که نشانه اثرگذاری شعر فارسی در ذهن و یادهای ایرانی‌هاست. داستان چنان که در چهار مقاله نظامی عروضی بیان می‌شود، از این قرار است که امیر نصر سامانی بخارا، پایتخت را به قصد هرات ترک می‌کند و دل در گرو آب و هوای هرات یا شاهدی زیباروی می‌بندد و آنجا را را به مدت چهار سال ترک نمی‌کند و در هرات ساکن می‌شود. وزیران و لشکریان دلتنگ امیر، هر چه می‌کنند، پادشاه سامانی هرات را ترک نمی‌کند تا اینکه همه دست به دامن رودکی می‌شوند که امیر تنها به خاطر شعر و موسیقی توست که به بخارا بازمی‌گردد.
و این گونه می‌شود که رودکی قصیده معروف بوی جوی مولیان را می‌سراید و آن را با چنگ خود در محضر امیر می‌خواند و چنان می‌شود که امیر تحت تأثیر این قصیده، پای برهنه سوار بر اسب، راهی بخارا می‌شود.
این قصیده به شرح زیر است:
بوی جوی مولیان آید همی                  یاد یار مهربان آید همی
ریگ آموی و درُشتی‌های او                 زیر پایم پرنیان آید همی
آب جیحون از نشاط روی دوست           خنگ ما را تا میان آید همی
ای بخارا، شاد باش و دیر زی               میر زی تو شادمان آید همی
میر سرو است و بخارا بوستان            سرو سوی بوستان آید همی
میر ماه ست و بخارا آسمان                ماه سوی آسمان آید همی

اخبار پژوهشگاه   /   تاریخ: 9 دي 1391   /   کد مطلب: 121   /   بازدید: 4627